عدم آموزش موج گسترش اچ.آی.وی به علت مسایل جنسی

 مبتلایان به ایدز و کنشگران: عدم آموزش موج گسترش اچ.آی.وی به علت مسایل جنسی به راه انداخته است 

 Grafik: Kiumars Seraj Elahy گرافیک: کیومرث سراج الهی

Grafik: Kiumars Seraj Elahy گرافیک: کیومرث سراج الهی

اعضا و مدد جویان انجمن حمایت و یاری آسیب دیدگاه اجتماعی مرکز البرز در حال پیکنیکی که این انجمن برای آنها ترتیب داده است
 
ناظران ما با توجه به پایین آمدن سن سکس در ایران و نبود اطلاعات لازم برای جلوگیری از انتقال ویروس در حین رابطه جنسی عنوان میکنند موج سوم ایدز در ایران از طریق رابطه جنسی مدت ها است که آغاز شده است
در ادامه همین سریال نبود اطلاعات و حتی فرهنگ مناسب برخورد با این بیماری حاملان ویروس اچ.آی. وی به خصوص زنان، زندگی دشواری در ایران دارند

یک خانم حامل ویروس ایدز و دو تن از دست اندرکاران«انجمن حمایت و یاری آسیب دیدگان اجتماعی مرکز البرز» تجربیات خود را از موج انتقال ایدز از طریق سکس و معضلات روزمره زنان حاملان ویروس اچ.آی.وی و مبتلایان به ایدز میگویند

«در یک دبیرستان از 1500 دانش آموز 19 نفر مبتلا به ایدز بودند»

الهه یکی از مسوولین عالی رتبه این انجمن است که تجربیات زیادی درمورد برخورد با زنان و دختران حامل ویروس اچ آی وی دارد
  
با توجه به آغاز شدن موج سوم ایدز در ایران که موج ابتلای جنسی است باید در دبیرستان های آموزش لازم در زمینه راه های پیش گیری از ایدز داده شود. زمان آقای خاتمی پوسترهایی در دبیرستان ها پیرامون رفتارهای پرخطر و راه های مقابله با گرفتار شدن به ویروس اچ.ای.وی پخش شده بود در زمان آقای احمدی نژاد حتی این کار هم قطع شد ما هم هرگاه خواستیم خودمان اطلاعاتی در مورد ایدز و رفتارهای پر خطر در اختیار دبیرستان ها قرار دهیم با این جمله که «شما چشم و گوش بچه ها را باز میکنید» مواجه شدیم و مخالفت شد
برخلاف آنچه که تصور میشود نسل جدید اطلاعات بیشتری در زمینه روابط جنسی و کاندوم و غیره دارد؛ اصلا این طور نیست
مسایل جنسی زیادی در اینترنت پیدا میشود اما اطلاعات آموزشی و مناسبی در واقع وجود ندارد، از سویی سن رابطه جنسی در ایران به سیزده سال رسیده است و این نسل دقیقا نسلی است که در دوران نوجوانی در این هشت سال هیچ آموزش جنسی ای حتی در حد همان پوسترها هم ندیده است. در یک دبیرستان در یک محله فقیرنشین کرج از یک معلم پرورشی خواهش کردیم در کلاسها هر دختری که سوالهایش کمی بوی روابط جنسی دارد را جدا کند تا ما با آنها کمی بازتر صحبت کنیم و روش استفاده از کاندوم را به آنها آموزش دهیم که مدرسه موافقت نکرد، در همین دبیرستان از تمام 1500 دانش آموز آن آزمایش ایدز گرفته شد و عدد فاجعه آمیز 19 حامل ویروس اچ آی وی در این دبیرستان دخترانه یافت شد. وضعیت در کرج بحرانی تر از تهران است، سن متوسط فحشا در تهران 25 سال است در کرج 19 سال است و به علت مهاجرت شدید به این شهر،کرج مبدل به حیات خلوت سکس تهران شده است. در این شهر چهار زندان بزرگ داریم که یکی از آنها مختص معتادان است، بسیاری از این زندانیان ایدز دارند اما مسولان زندان برای این زندانیان ملاقات شرعی ترتیب میدهند[ملاقاتی که زندانی حق دارد طی آن با همسر خود رابطه جنسی داشته باشد] و این ها هم از کاندوم استفاده نمیکنند و همسرانشان مبتلا به ایدز میشوند. در زمان خاتمی برای این افراد کلاس های مشاوره گذاشته میشد که از زمان آقای احمدی نژاد این هم قطع شد، با رییس زندان این معضل را مطرح کردیم و به ما گفت به شما ربطی ندارد

بسیاری از این خانم ها حتی بعد از مرگ همسرانشان متوجه میشوند که همسرشان مبتلا به ایدز بوده اند و نکته مهم اینکه ما اساسا آماری از مرگ و میر بر اثر ایدز در ایران نداریم چون علت مرگ این افراد ایست قلبی ذکر میشود
ما به علت وخیم بودن وضعیت در استان البرز بارها تلاش کردیم تا با مقامات این استان صحبت کنیم ولی تاکنون هیچ دسترسی به آنها نداشته ایم. نکته مهم این است که ما نباید از این بیماران بترسیم و یا وجود آنها را کتمان کنیم. ترس باید جایی باشد که رفتار پرخطر وجود دارد. مثل رابطه جنسی پرخطر، تتو، ما حتی موردی داشتیم که چند برادر برای قمه زنی رفته بودند قم، یکی از برادران که مدتی زندانی بوده مبتلا به ایدز بوده از این طریق ویروس به تمامی برادران و سپس زنان آنها منتقل شده بود و تمامی برادران و همسرانشان مردند و فقط کودکان این خانواده باقی مانده اند ، میخواهم بگویم برخلاف تصور بسیاری، حتی افرادی تا این حد مذهبی هم در معرض خطر هستند

سیاری از نسل جوان و تحصلیکرده نیز در روابط جنسی مشکوکش از کاندوم استفاده نمیکنند»

 
انجمن ما زنان مبتلا به ایدز و یتیم هایی که والدین آنها به علت بیماری ایدز
فوت کرده اند را تحت پوشش قرر میدهد. 90 درصد این خانم ها همسرانشان در زندان مبتلا به ایدز شده اند و آنها از طریق همسرانشان ویروس اچ آی وی دریافت کرده اند و باقی نیز خودشان معتاد تزریقی بوده اند و از این طریق مبتلا به ایدز شده اند
این خانم ها اکثرا از خانواده های خود ترد میشوند و چون سرپرست خانواده نیز هستند، ما سعی میکنیم شغل و یا درآمدی برای آنها تامین کنیم. یکی دیگر از کارهایی که ما در انجمن انجام میدهیم این است که این قدرت را به این زنان بدهیم که این خانم ها بیماریشان را تا جایی که ممکن و لازم است پنهان نکنند. به طور مثال کودکان این خانم ها که حتی خودشان هم مبتلا به ویروس اچ آی وی نیستند را مدیران مدرسه اخراج میکنند چون ما به آنها میگوییم که باید این مشکل را با مدیر مدرسه درمیان بگذارید به طور مثلا به تازگی از ده بچه مدرسه ای که در انجمن ما هستند که برخی حتی مبتلا نیز نبوده اند چهار نفر آنها از مدرسه اخراج شدند. عجیبتر اینکه پزشکان و داندانپزشکان که قسم خورده هستند و اطلاعات کامل دارند از پذیرفتن این خانم ها سر باز میزنند و آنها را از مطب های خود بیرون میکنند. اینجا است که ما وارد عمل میشویم. با مدیران مدرسه صحبت میکنیم و یا پزشکان و دندانپزشکانی که همکاری میکنند را به این خانم ها معرفی میکنیم. موردی داشتیم که دختر یک خانم مبتلا به ایدز که خودش حامل ویروس نیست در مدرسه زمین خورده بود و مدیر مدرسه او را به این علت اخراج کرد و ما مجبور شدیم به سختی او را در مدرسه ای دیگر ثبت نام کنیم

مورد وحشتناکی که داریم این بود که جامعه پزشکی شهر کرج یک خانم دکتری که با ما همکاری میکند را به خاطر کمک به وضع حمل یک مادر در بیمارستان بایکوت کرده اند! دیگر دکترهای بیمارستان گفته بودند تو حق نداشتی در بیمارستانی که مردم می آیند، بچه این زن را سزارین کنی! خوشبختانه این کودک به دنیا آمد و به ایدز نیز مبتلا نشد

یا خانم هایی از انجمن ما به پزشک و داندانپزشک مراجعه کرده اند و آنها هم هزینه ویزیت خود را به قدری بالا گفته اند که این خانم ها توان پرداخت نداشته باشند و از مطب خارج شوند. باید از این پزشک ها پرسید آیا خوب بود این خانم ها هیچ اطلاعی به شما نمیدادند و راحت ویزیت میشدند؟
یعنی جامعه پزشکی ما هم حتی فرهنگ لازم برای مواجهه با مبتلایان به بیماری ایدز را ندارد
علت نیز اسم و عنوان بدی است که این بیماری در کشور ما به آن ما شناخته میشود، گویی که تمامی زنان مبتلا به این بیماری روسپی هستند. من بارها در گردهمایی هایی که برای جوانان درمورد ایدز برگزار کرده ایم صحبت کرده ام بارها شنیده ام که کسی به من گفته «من با یک ایدزی بودم الان چه کار کنم؟» منظورش این است که با یک روسپی رابطه جنسی داشته و روسپی و را معادل افراد مبتلا به ایدز میگیرند
ما در این ان.جی.او بیشتر تلاش میکنیم این زنان از دست زدن به دو کار خطرناک خودداری کنند یک خودکشی-ما خانمی را در انجمن داریم که خودش را از گردن به پایین آتش زده است.- و همینطور انتقام از جامعه و تلاش برای مبتلا کردن دیگران به این ویروس
ما در انجمن به هر کودک ماهانه 100 تا 200 هزار تومان میدهیم به شرطی که خودش و مادرش که مبتلا به ایدز است در جلسات ما شرکت کنند و در جلسات به آنها یاد میدهیم چگونه با این بیماری کنار بیایند چه طور ابتلای خود را در جامعه در صورت نیاز اعلام کنند و … سعی میکنیم برای این مادران خانه تهیه کنیم، روانشناس با آنها صحبت کند و هر ده یا 15 روز آنها را به پیکنیک و گردش میبریم

بودجه ما از کمک خیرین تامین میشود خوشبختانه طی ده سال اخیر فرهنگ کمک به ان.جی.او ها در میان مردم بسیار افزایش یافته است و باید تاکید کنم متاسفانه جامعه پزشکی هیچ کمکی به ما نمیکند

مبتلایان نیز از طریق کلنیک های مثلثی بهزیستی به ما معرفی میشوند. در کنار این اقدامات ما برای ادارات نهادها و هر جایی که استقبال کنند کلاس های آموزشی در این زمینه برگزار میکنیم
نکته نگران کننده در کشور ما این است که موج سوم ایدز در ایران آغاز شده و بر خلاف کشورهای دیگر که میزان انتقال از طریق سکس کاهش داشته، این عامل دارد به شدت رشد میکند در هر جمعی که من در بین جوانان میروم و صحبت میکنم و از رفتارهای پرخطر میگویم در میان جمع به وضوح میبینم سه یا چهار نفر رنگشان میپرد! عجیب است اما متاسفانه نسل نوجوان و جوان ایران حتی تحصیلکرده ها و یا بخش متمول جامعه نیز نمیدانند که در رابطه جنسی مشکوکشان باید حتما از کاندوم استفاده کنند

من سال هاست که وارد معضل ایدز در ایران شده ام، پیش از آن تصورم این بود که بخش فقیر و کم سواد باید به علت کمبود اطلاعات، بیشتر به این معضل دچار شده باشد اما حالا بعد از حدود ده سال شاهدم که بخش اعظمی ازکسانی که بعد از جلسات من را کنار میکشند تا از من سوال بپرسند خانم های متاهل، با سواد و بخش متوسط به بالای جامعه هستند، چرا که از رابطه جنسی مشکوکی که داشته اند نگران شده اند. طبق آمار «هات لاین» دفتر ما در تهران، 60 درصد تماس ها از سوی افراد متاهل و 70 درصد دارای سطح سواد بالای لیسانس هستند که به علت رابطه جنسی پر خطر با این «هات لاین» به صورت گمنام تماس گرفته اند و خواستار اطلاعات شده اند

پزشکان و داندانپزشکان از معاینه ما سر باز میزنند

 نگار 31 ساله است و ویروس اچ آی وی از طریق همسرش به او منتقل شده. همسرش پیش از مرگ به دلیل ابتلا به ایدز فوت کرده است. او میگوید همسرش به علت خالکوبی در زندان مبتلا به ایدز شده بوده
 
 از سال 86 شوهرم بیمار بود و من هم آزمایش دادم و پسرم هم آزمایش داد مال من مثبت بود و پسرم که اکنون سه سال دارد سالم است
ما در ایران از نظر دارو مشکلی نداریم، چون داروها به طور رایگان به بیماران مبتلا به ایدز داده میشود. [به گفته ناظران ما متوسط هزینه ماهانه داروی یک بیمار مبتلا به ایدز 2 میلیون 700 هزار تومان است
بزرگترین مشکلی که ما در ایران داریم این است که در جامعه، پذیرفته نمیشویم و همه نگاه بدی به ما دارند گویا همه ما یا معتاد هستیم و یا اینکه روسپی بوده ایم. خانواده من حتی از این موضوع خبر ندارند چون میدانم که اگر متوجه شوند من را بایکوت خواهند کرد من خودم که در ابتدا مبتلا به این بیماری شده بودم بسیار وحشت داشتم.

یکی دیگر از مشکلات زنانی مانند من که اکثرا همسرشان زندانی بوده اند و فوت کرده اند این است که ما سرپرست خانواده نیز هستیم و یافتن یک شغل بسیار دشوار است. در ایران پیدا کردن یک شغل برای یک زن مشکل است من هم هر روز از نظر جسمی ضعیفتر میشوم و یافتن شغل باز سخت تر میشود. من خودم در یک تولیدی با چرخ خیاطی کار میکردم اما درد گردن و کمر دیگر اجازه نمیدهد زیاد کار کنم. زندگی برای من بسیار دشوار شده بود تا اینکه چند ماهی است با انجمن آشنا شده ام و با زنانی که مشکلات مشابه من دارم دیدار کردم، از برنامه ها و کمک های این انجمن استفاده میکنم و خدا را شکر وضعیتم بهتر است. من بارها مشکلات زیادی برای رفتن به داندانپزشکی، پزشک و حتی آرایشگاه رفتن داشتم، چون این افراد از پذیرفتن ما سر باز میزنند چون ما مثل برخی دیگر از حاملان ویروس اچ آی وی این بیماری از پزشکان، داندانپزشکان و … پنهان نمیکنیم. اما ازطریق این انجمن وضعیتم در این زمینه بهتر شده است. تارنامه ار اف آی / ایران اجتماعی