شاید این جمله بقراط شروع خوبی برای این بحث باشد: پرهیز به افراد سالم امکان میدهد، سلامتی خود را حفظ کنند و به آنها که سلامتی خود را از دست دادهاند، اجازه میدهد تا آن را دوباره به دست آورند
کمتر پدیدهای را میتوان یافت که همانند اعتیاد، جوامع بشری را مورد تهدید قرار داده باشد. پدیده اعتیاد به موادمخدر مسألهای جهانی است که همه کشورها به نوعی با آن درگیرند و هر یک با توجه به زیرساختهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی خود، راهحلهایی را برای برخورد با این معضل برمیگزینند. یکی از مهمترین معضلات اجتماعی جهان امروز، مسأله اعتیاد به موادمخدر است. براساس آمارها و گزارشهای نهادها و سازمانهای جهانی همچون سازمان بهداشت جهانی، به موازات پیشرفت جوامع، نیازها، گرایشها و الگوهای رفتاری جوانان نیز دچار تغییر و دگرگونی شده و الگوی سوءمصرف موادمخدر در میان جوانان در همه جهان به سرعت از سنتی به صنعتی در حال تغییر است
در جامعهشناسی مسائل و آسیبهای اجتماعی، سه مفهوم اساسی ساختار اجتماعی، شبکه روابط اجتماعی و رفتار و عمل اجتماعی مطرح است. بر این اساس میتوان سوءمصرف موادمخدر صنعتی را نیز در سه سطح کلان، میانه و خرد بررسی کرد. همچنین میتوان نظریههای مطرح شده در این زمینه را نیز در این سه سطح قرار داد، به گونهای که نظریههای دورکیم و پارسونز در سطح کلان، نظریههای ساترلند و مرتون در سطح میانه و نظریه استیون گلد در سطح خرد جای میگیرند. البته نکته اساسی آن است که دستهبندی این عوامل به صورت نظری است و هر یک از این عوامل را میتوان در سطوح دیگر نیز قرار داد. البته بدیهی است که این سطوح در ارتباط متقابل با یکدیگر قرار دارند و هر یک از این سطوح هم اثرگذارند و هم اثرپذیر
فرد سوء مصرف کننده مواد مخدر به علت این که پا را فراتر از هنجارها و ارزشهای اجتماعی گذاشته، منحرف تلقی میشود. وی بیماری است که معلول شرایط اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی است و منحرفی است که مسیر انحرافیاش او را به دیگر انحرافها نیز سوق میدهد. اعتیاد، بحرانی اجتماعی است که اگر به آن رسیدگی نشود، انواع و اقسام انحرافات، بیماریها و مشکلات اجتماعی را به دنبال خواهد داشت
اعتیاد یک بیماری زیستشناختی، روانشناختی و اجتماعی است. عوامل متعددی در سببشناسی اعتیاد مؤثر هستند که در تعامل با یکدیگر منجر به شروع مصرف و سپس اعتیاد میشوند. عوامل مؤثر بر فرد، عوامل محیطی و عوامل اجتماعی به عنوان عوامل زمینهای، موجب
میشوند تا روند پیشگیری، شناسایی، درمان و پیگیری به طور هدفمند طرحریزی شود
آشنایی با عوامل زمینهساز و مستعدکننده بروز اعتیاد و نیز عوامل محافظتکننده در مقابل آن، از دو جهت ضرورت دارد
الف) سببشناسی افراد در معرض خطر اعتیاد و انجام اقدامات پیشگیرانه لازم؛
ب) انتخاب نوع درمان و اقدامات خدماتی، حمایتی و مشاورهای لازم برای معتادان
عوامل مخاطرهآمیز مصرف مواد شامل عوامل فردی، عوامل محیطی و عوامل اجتماعی می باشد
عوامل مخاطرهآمیز فردی
استعداد ارثی: شواهدی از استعداد ارثی اعتیاد به الکل و موادمخدر وجود دارد. دوره نوجوانی، خطرناکترین سن برای شروع اعتیاد است
صفات شخصیتی: عوامل مختلف شخصیتی بر مصرف موادمخدر تأثیر میگذارد مانند اعتماد به نفس پایین، مهارتهای اجتماعی و انطباقی ضعیف
اختلال روانی: اختلال روانی بر مصرف مواد تأثیر دارد؛ مانند افسردگی اساسی و اختلال شخصیت ضداجتماعی
نگرش مثبت به مواد: افرادی که نگرشها و باورهای مثبت و یا خنثی به موادمخدر دارند، احتمال مصرف و اعتیادشان بیش از کسانی است که نگرشهای منفی دارند. این نگرشهای مثبت به طور معمول عبارتند از: کسب بزرگی، رفع دردهای جسمی و خستگی، کسب آرامش روانی، توانایی مصرف مواد بدون احتمال ابتلا به اعتیاد و آرامش روانی
عوامل محیطی
عوامل مربوط به خانواده: خانواده اولین مکان رشد شخصیت، با الگوهای رفتاری فرد است. خانواده علاوه بر این که محل رشد افراد و کمک به حل استرس و آسیبشناسی است، منبعی برای شکلگیری تنش و اختلال است. ناآگاهی والدین و ارتباط ضعیف والدین با کودک، فقدان انضباط در خانواده، خانواده متشنج یا آشفته و از هم گسیخته که آمادگی ارتکاب به انواع بزهکاریها مانند سوءمصرف مواد در آنها بیشتر است، باعث میشوند فرزندان با الگوبرداری از رفتار آنان مصرف مواد را یک رفتار بهنجار تلقی و رفتار مشابهی پیشه کنند و موجب کشیده شدن آنان به مواد شوند
تأثیر دوستان: تقریباً در 60 درصد نمونهها، اولین مصرف مواد به دنبال تعارفهای دوستان رخ میدهد، ارتباط دوستی با همسالان مبتلا به موادمخدر، عامل مستعدکننده قوی برای ابتلای نوجوان به اعتیاد است. مصرفکنندگان مواد، برای گرفتن تأیید رفتار خود از دوستان، سعی میکنند آنان را وادار به همراهی با خود نمایند. نوجوانان به تعلق داشتن به یک گروه بسیار نیازمندند و بیشتر پیوستن به گروههایی که مواد مصرف میکنند، بسیار آسان است. هر چه پیوند فرد با خانواده، مدرسه و اجتماعات سالم کمتر باشد، احتمال پیوند او با این قبیل گروهها بیشتر است
عوامل مربوط به مدرسه: مدرسه بعد از خانواده، مهمترین نهاد آموزشی و تربیتی است و میتواند از راههای بیتوجهی به مصرف مواد و فقدان محدودیت یا مقررات جدی، منع مصرف در مدرسه، استرسهای شدید تحصیلی و محیطی، فقدان معلمان و مشاوران و مسئولان در زمان نیازهای عاطفی و روانی به خصوص به هنگام بروز مشکلات و طرد شدن از طرف آنان زمینهساز مصرف مواد است
عوامل مربوط به محله سکونت: نبود ارزشهای مذهبی و اخلاقی، شیوع خشونت و اعمال خلاف، وجود مشاغل کاذب، آشفتگی و ضعف همبستگی میان افراد محل و حاشیهنشینی، از جمله عوامل مربوط به محل سکونت است که میتواند موجب گرایش فرد به مواد شود
عوامل مخاطرهآمیز اجتماعی
قوانین: فقدان قوانین جدی منع تولید، خرید و فروش، حمل و مصرف مواد، موجب فراوانی و ارزانی آن میشود
بازار مواد: میزان مصرف مواد با قیمت آن رابطه معکوس دارد. هر چه قیمت مواد کاهش یابد تعداد افرادی که بتوانند آن را تهیه کنند، افزایش مییابد و میزان مصرف آن نیز افزایش مییابد. همچنین سهلالوصول بودن مواد به تعداد مصرفکنندگان آن میافزاید
مصرف مواد به عنوان هنجار اجتماعی: در جوامعی که مصرف مواد نه تنها ضدارزش تلقی نمیشود، بلکه جزئی از آداب و رسوم جامعه و یا نشان تمدن و تشخص و وسیله احترام و پذیرایی است، مقاومتی برای مصرف آن وجود ندارد و سوءمصرف مواد شیوع بیشتری دارد
کمبود امکانات فرهنگی و ورزشی و تفریحی: کمبود امکانات لازم برای ارضای نیازهای طبیعی و روانی و اجتماعی نوجوانان از قبیل کنجکاوی، تنوعطلبی، هیجان، ماجراجویی، مورد تأیید و پذیرش قرار گرفتن و کسب موفقیت میان همسالان، موجب گرایش آنان به کسب لذت و تفنن از راه مصرف مواد و عضویت در گروههای غیرسالم میشود
عدم دسترسی به سیستمهای خدماتی، مشاورهای و درمانی: در زندگی افراد، موقعیتها و مشکلاتی پیش میآید که آنان را در معرض خطر قرار میدهد. فقدان امکانات لازم یا عدم دسترسی به خدماتی که در چنین مواقعی بتواند فرد را از نظر روانی، مالی، شغلی، بهداشتی و اجتماعی حمایت نماید، فرد را تنها و بیپناه و بدون وجود سطح مقاومت اجتماعی رها میکند. توسعه صنعتی جامعه، مهاجرت، کمبود فرصتهای شغلی و محرومیتهای اقتصادی و اجتماعی توسعه صنعتی، جوامع را به سمت شهری شدن و مهاجرت از روستاها به شهرها سوق میدهد. مهاجرت باعث میشود تا فرد برای اولین بار با مانعهای جدیدی برخورد نماید. جدایی از خانواده، ارزشهای سنتی و ساختار حمایتی قبلی، به انزوا و ناامیدی فرد میانجامد. کمسوادی، فقدان مهارتهای شغلی، عدم دسترسی به مشاغل مناسب و به دنبال آن محدودیت در تأمین نیازهای حیاتی زندگی و تلاش برای بقا، فرد را به مشاغل کاذب یا خرید و فروش مواد میکشاند و یا برای انطباق با زندگی سخت روزمره و شیوه جدید زندگی به استفاده از شیوههای مصنوعی مانند مصرف مواد سوق میدهد
نظریه پیوند افتراقی
نظریه پیوند افتراقی بر این نکته تأکید دارد که نزدیکان و همسالانی که بزهکار باشند، تأثیر زیادی بر تشکیل و تقویت نگرش بزهکاری میگذارند و فرد را به سوی بزهکاری سوق میدهند. ساترلند درباره چگونگی انتقال فرهنگ کجروی اظهار میدارد که کجروی از راه یک جریان ارتباطات اجتماعی حاصل میشود که در واقع اصطلاح «یار بد» را زنده میکند. کسب انگیزهها و میل به ابزار کششهای درونی آموختنی است و جامعه، نظر مطلوبی نسبت به رعایت هنجارهای حقوقی ندارد. بخش اعظم آموزش رفتار بزهکارانه در گروههای نزدیک که با فرد روابط صمیمانه دارند، انجام میگیرد. زمانی فرد به عمل بزهکارانه دست میزند که آمیزش او با کسانی که موافق شکستن قاعدهاند، بیشتر باشد. به عبارت دیگر براساس این نظریه، روابط فرد با دیگران هنگامی که به مسأله جرم ارتباطی ندارد و تا زمانی که با کار جرمآمیز پیوستگی نکند، اثری در ایجاد رفتار مجرمانه ندارد. ساترلند معتقد بود که انحرافات عموماً در قالب گروههای نخستین نظیر خانواده یا گروه دوستان آموخته میشوند
نظریه کنترل اجتماعی
طرفداران این نظریه، خانواده و سپس مدرسه را بیش از همه عامل نظارت به شمار میآورند و معتقدند که در فرایند اجتماعی کردن جوانان، خانواده و همسالان اهمیت خاصی دارند. به تدریج که جوانان مستقل میشوند، از تأثیر گروه همسالان و خانواده کاسته میشود و ویژگیهای درونی اهمیت بیشتری پیدا میکند. نتیجهای که هیرشی از تحلیل خود میگیرد آن است که جامعه یا گروهی که در میان اعضای آن وابستگیهای قوی و متقابل وجود داشته باشد، بیش از جامعه یا گروهی قادر به اعمال کنترل بر اعضای خود خواهند بود که اعضای آن با هم وابستگی محکمی نداشته باشند. برای مثال او بر آن است که هر چه همبستگی میان جوانان، والدین، بزرگسالان و همسالان بیشتر باشد، جوانان بیشتر علاقهمند و درگیر مدرسه و دیگر فعالیتهای مقبول اجتماعی میشوند و هر چه بیشتر اعتقادات و جهانبینیهای مرسوم جامعه را قبول کنند و به آن معتقد باشند، کمتر ممکن است کجرو و مجرم شوند
نتایج مطالعات ارفورد درخصوص «علل اعتیاد در میان دانشجویان در آمریکا» نشان میدهد که اکثر دانشجویانی که معتاد بودند، دچار سرخوردگیهای ساختاری و محیطی بودند، عدم رسیدگی به خواستههای عاطفی آنان توسط اجتماع از علل گرایش آنان به اعتیاد است. نتایج پژوهش نازرول اسلام با عنوان «جنسیت، سبک زندگی و پایگاه اجتماعی معتادان در بنگلادش» نشان داد که جوانان معتاد با سطح تحصیلات متوسطه، از درآمدهای پایین و متوسط نسبت به سایرین برخوردار بودهاند و همچنین شدت اعتیاد در مردان متأهل بیشتر از مردان مجرد است، زنان نسبت به مردان کمتر گرایش به اعتیاد دارند، او در ادامه تأثیر معاشرت با دوستان معتاد در گرایش افراد به موادمخدر را تأیید نموده است
نتایج پژوهش بویل (2000) با موضوع بررسی وجود اعتیاد در خانواده و تأثیر آن بر گرایش افراد به اعتیاد نشان داد که برادر بزرگتر معتاد، اثر بیشتری در سوق دادن نوجوانان و جوانان به اعتیاد دارد (مظفر و همکاران، 1388: 39). هافمن و سربون (2002) نیز در مطالعات خود به تأثیر اعتیاد والدین در گرایش افراد به اعتیاد پرداختهاند، براساس یافتههای پژوهش آنان زمانی که والدین موادمخدر مصرف میکنند، احتمال بیشتری وجود دارد که فرزندانشان نیز معتاد شوند
طبق یافتههای پژوهشی پیکو (2000)، خلأ عاطفی در روابط فرزندان با والدین به خصوص پدر از عوامل گرایش آنان به اعتیاد است. نتایج پژوهش نورکو و همکاران در میان معتادان به موادمخدر در شهر بالتیمور آمریکا نشان داد که وجود دوستان همسال دارای رفتارهای اجتماعی نابهنجار در گرایش به موادمخدر تأثیرگذار است. نتایج پژوهش سوسمان و همکاران، روی دو جامعه آمریکا و روسیه نشان داد که در میان عوامل اجتماعی- درون فردی سوءمصرف موادمخدر در دوستان و سوءمصرف موادمخدر در خانواده همبستگی مثبتی با گرایش فرد به اعتیاد دارد. نتایج تحقیق نیرمالا، نشان داد که اعضای خانواده درگیری شدید و نزدیکی با جنبههای اعتیاد دارند. واکنش خانواده در مقابل اعتیاد و همچنین در قبال فرد معتاد نقش زیادی در اعتیاد، درمان، مراقبت بعد از درمان، بهبودی و یا بازگشت ناگهانی دارد
نتیجهگیری
کاربرد این پژوهش این است که با داشتن آگاهی میتوان براساس روشهای مشاورهای، میزان مشکلات افراد در آستانه اعتیاد و خطر افزایش اعتیاد را کاهش داد. این به آن معناست که در کارگاههای مشاورهای به افراد آموزش دهیم که چشم بسته در دام تبلیغات منفی اعتیاد قرار نگیرند. همچنین نتایج حاصل از این تحقیق میتواند ابزار و وسیلهای باشد در خدمت اولیا خانواده، مدیران مدارس و مسئولان اجرایی مختلف جامعه برای پیشگیری و شناسایی علل و عوامل مؤثر در گرایش جوانان به موادمخدر. همچنین این نتایج علاوه بر کاربردی بودن در پیشگیری از اعتیاد، برای مشاوران خانواده، درمانگران، روانپزشکان و محققان برای برخورد دقیق با اعتیاد قابل استفاده است. بنابراین درمانگران و مسئولان نباید اهمیت توجه به این مسأله را در جامعه از نظر دور بدارند و راهکارهای تقاضا به این مواد را کاهش و ریشهکن کنند. پیشگیری نوین